سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیکوکار از کار نیک بهتر است ، و بد کردار از کار بد بدتر . [نهج البلاغه]

قصه پسرک
نویسنده :  سید جمال الدین موسوی

معلم پای تخته داد می زدصورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود.ولی آخر کلاسی ها لواشک بین خود تقسیم می کردند.
وان یکی در گشوه ای دیگر جوانان را ورق می زدبرای آنکه بی خود  ((های و هوی)) می کرد و با آن شور بی پایان تساوی های جبر را نشان می داد.

با خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک غمگین بود تساوی را چنین بنوشت:
یک با یک برابر است... از میان جمع شاگردان یکی برخاست، همیشه یک نفر باید به پا خیزد.به آرامی سخن سر داد: تساوی اشتباهی فاحش و محض است.
معلم مات بر جا ماند. و او پرسید:اگر یک فرد انسان ، واحد یک بود آیا باز یک با یک برابر بود؟
معلم فریاد زد: آری برابر بود.

و او با لبخندی گفت: اگر یک فرد انسان واحد یک بود آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود وانکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود.
اگر یک فرد انسان، واحد یک بود در آن صورت نقره گون ، چون قرص مه داشت بالا بود وان سیه چرده که می نالید پایین بود.

 اگر یک فرد انسان ، واحد یک بود این تساوی زیرو میشد.

حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود نان و مال مفت خواران از کجا آماده می گردید؟ یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
یک اگر با یک برابر بود پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟ یا که زیر ضربت شلاق له می شد؟
یک اگر با یک برابر بود پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟معلم ناله آسا گفت: بچه ها در جزوه

های خویش بنویسید: یک با یک برابر نیست.

 


چهارشنبه 85/11/18 ساعت 9:51 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
زندگینامه 3
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
30115 :کل بازدیدها
55 :بازدید امروز
1 :بازدید دیروز
درباره خودم
قصه پسرک
سید جمال الدین موسوی
قصه ها، دردل ها و حرفای ناگفته و تمام دلتنگیهایم رو توی این کلبه کوچیکم می نویسم.
حضور و غیاب
لوگوی خودم
قصه پسرک
لوگوی دوستان
اشتراک
 
آرشیو
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
طراح قالب